loading...
رمانک
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
دانلود رمان او مرا کشت 1 303 rokhsha
رمان تخیلی 1 258 nazi85n
دانلود رمان نقاب من 1 330 arsam
دانلود رمان از عشق بدم بدم می اید 1 453 piskesvat
رمان گندم رو کسی داره بهم بده؟ 3 392 mahdeh_1280
کسی رمان روزهای تا ابد بی تو(‌جلد دوم رمان باتوهرگز)‌داره؟ 1 430 sara
رمان همسر کوچک من و همسر دهاتی من کسی داره بذاره؟ 1 976 sara
رمان شکاک و نارین کسی داره؟ 0 327 mbm
دانلود رمان چیزی شبیه سرنوشت 2 326 sara
فال روز سه شنبه 3 مهر 1397 0 263 sara
فال روز دوشنبه 2 مهر 1397 0 207 sara
فال روز یکشنبه 1 مهر 1397 0 201 sara
دانلود رمان عشق به چه قیمت 0 261 sara
فال روز شنبه 31 شهریور 1397 0 405 sara
دانلود رمان در پی انتقام 0 280 sara
دانلود رمان ترس و عشق 0 283 sara
دانلود رمان سه تفنگدار شیطون برای جاوا، اندرویدنوشته فاطمه موسوی 0 395 sara
دانلود رمان زروان 0 237 sara
دانلود عشق نوشته های یک ماه و اندی 0 224 sara
دانلود رمان لاک طلایی 0 380 sara
دانلود رمان دنیا پس از دنیا 0 240 sara
دانلود رمان مردی حکم می دهد 0 373 sara
دانلود رمان تمام ناتمام من 0 240 sara
فال روز جمعه 30 شهریور 1397 0 211 sara
دانلود رمان اگه بدونی 0 218 asal
دانلود رمان شاه شدم گدا شدی 0 323 asal
دانلود رمان آشوب 0 235 asal
دانلود رمان سر آغاز یک احساس 0 339 asal
دانلود رمان غزلواره های دلم 0 508 asal
دانلود رمان عمر هیچ درختی ابدی نیست 0 469 asal
امیری کد بازدید : 2031 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

 

خلاصه:

دختری با روحی کمال طلب و مغرور ، به دور از هرگونه وابستگی به هیچ فرد و یا شخصی … بیزار از تظاهر به نفهمیدن و بحث ها و کل کل های بیهوده .
پسری با نهایت خود بینی و خودرایی ، مخالف با هرگونه احساس و سرگرمی و تنها منطق که زندگیش رو در برگرفته … با افکار و خواسته هایی گنگ و مبهم .
و یک شرکت … شرکتی که نقطه ی اتصال این دو شخصیت به هم میشه … اتصالی نه چندان پایدار … و یک همکاری و همراهی در نهایتِ دشمنی …
و تنها نقطه ی مشترک … غرور …
و پایانی مبهم تر از خود شخصیت ها …
و تغییراتی که شاید …


برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 1322 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه ی داستان :
صهبا عظیمی مهر ، صیغه و زن دوم امیر حسام صالحی است . مردی که عاشقانه دوستش دارد . بعد از شش ماه شرایط به هم می ریزد . زن اول امیر حسام حامله می شود و صهبا مجبور می شود از امیر حسام جدا شود …………قشنگه…پایان خوش

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 2715 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:
در دو راهی سقوط یا صعود، سرگرد سید پارسا فدوی قرار گرفته، برای حل کردن ماجرای گنگی که مثل یه کلاف سردرگمه.
تصمیم با خودشه که کدوم راه رو انتخاب کنه. راهی که منجر به سقوطش باشه و عاقبتش رو مثل نادر یزدان پناه کنه
یا راهی که صعودش رو منتهی بشه، صعودی که مطمئنا آسون نخواهد بود.
راهی که بتونه اونو به عشق گمشده اش برسونه. اما کدوم راه؟
چون اینجا سقوط آسونه. سقوط، آزاده.
ولی صعود سخته. صعود، ممنوعه…

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 2750 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:
“سرنوشت بامن چه کرد؟مگه من درحقش چیکارکرده بودم؟مگه تاحالا بهش بدی کردم؟مگه تاحالا دورش زده بودم؟من که تاالان مطابق با میل اون زندگی کردم پس چرا هرچی بیشترپیش میرم بیشتر تو منجلاب زندگیم غرق میشم؟چرا هرچی بیشتر دست وپا میزنم نمیتونم خودمو ازتوش دربیارم؟وای خدادارم دیوونه میشم ،دارم تموم میشم،دارم ذره ذره آب میشم،پس توکجایی ؟مگه نگفتی هرچی ازم بخواین بهتون میدم؟مگه نگفته بودی خواسته ها ونیازهامون رو به توبگیم ؟پس چرا من هرچی از تومیخوام برعکسش روبهم میدی چرا خدا ؟مگه من چی ازت خواسته بودم جزاینکه …..”
داستان درمورد یه دختره که اسمش یاسمینه .مادرش رودوسال پیش ازدست میده و حالا خودشه و بابایی که بعدازفوت مادرش اوضاع قلبش اساسی خرابه ویه خواهربزرگتر که

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 1628 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:
سارانکوهش‌، تک دختر رضا نکوهش‌، دختری مغرور و بی‌احساس! ثروت پدرش او را قدرتمند ساخته؛ اما روزگار همیشه بر وقف مراد نیست. ورق بر می گردد و این دختر مغرور، مجبور می شود درخانه ی خود مانند یک رعیت زندگی کند و از ثروت پدری محروم شود. ثروتی که توسط مردی سنگ دل تصاحب می شود. این دختر تلاش می کند تا آن را پس بگیرد. آیاموفق می شود یا…

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

امیری کد بازدید : 1729 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه :
دختر پر از حسرت پر از تنهایی بغض چند ساله . دختری که درونش کشته شد هرچی که اسم از امید دارد پسری پر از غرور پر از قدرت . از جنس سنگ . «خانواده ی قدرت مند . یک ازدواج خانوادگی . یه عقد اسمانی . بله عقدی که با بغض با گریه کمبود وجود …..

 

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 687 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

داستان ما در مورد دختری به نام نیکو هست؛که هر شب با چشم هایی درخواب ملاقات داره!… این دختر همه کابوساش و حفظه،اما خوابای خوبشو نصفه میبینه شاید کسی بیاد تو زندگیش که باعث بشه این کابوس ها و خواب های بی انتها تموم بشه شاید این خوابایی که می بینه یک نشانه باشه برای آیندش؛آیا ارزش داره که خواب هاشو جدی بگیره؟یا اینکه سرسری ازش عبور کنه؟
با ترس و بی اعتماد قدم برداشت،نمیدونست هدفش چیه و کجاست ! فقط میدونست باید بره دنبالش … تنها چراغی که روبروش بود و کمکش میکرد چشمای به رنگ شب،که تو اون تاریکی برق میزد و این باعث میشد نتونه مستقیم بهش نگاه کنه یه قدم دیگه باهاش فاصله داشت،فقط یه قدم دیگه برای لمسش نیاز داشت …

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 297 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

یاسمین به خاطر دلیلی که نمیدونه از طرف مادرش طرد شده. محدثه که دوست یاسمین میشه طی یک شب با چند مرد درگیر میشه که باعث آشنا شدن آن دو دختر با سرنوشت ساز های داستان میشه.

 

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

 

امیری کد بازدید : 1674 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

رمان کاملا طنز و در عین حال عاشقانه است. زندگی دوتا پسر کاملا شیطون و جذاب به اسم های آیدین فرخی و آرمان رادمهر به همراه یک دختر شیطون به اسم عسل رادمهر . عسل و آرمان با هم فامیل هستند و آیدین هم دوست خیلی صمیمی و چندساله آرمان هستش.آرمان و آیدین خیلی روی عسل تعصب دارن و خیلی هم دوسش دارن اما با ورود پسری به نام اشکان پاک نژاد زندگی عسل و رابطه اش با آرمان و آیدین کمی بهم میخوره و اتفاقایی براشون میفته که عسل اصلا انتظار نداره . حتی شما هم انتظار ندارید چه برسه به عسل! رمان بسیار عالی و جذابی است و خوندنش خالی از لطف نیست .

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

امیری کد بازدید : 720 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

یلدا دختری سی ساله است که به خاطر مانع تراشی عمو و پسرعمویش به دلیل باغ موروثی که به نام یلدا شده هنوز ازدواج نکرده با پدر بیمارش در آپارتمانی کوچک زندگی میکند ، داستان از شبی شروع میشود که یلدا برای گرفتن دارو پدرش مجبور میشود به داروخانه برود که با اتفاق تلخی مواجه میگردد که زندگیش را دستخوش تغییر میکند و مسبب آن کیوان …

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

 

امیری کد بازدید : 244 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

 

خلاصه :

همیشه باید سعی کنیم از سختی ها و مشکلات زندگی پلی بسازیم رو به موفقیت و خوشبختی… آرزو دختریست که در برابر مشکلات زندگی، با تمام قوا می ایستد و با ورود عشق به زندگیش رنگ و لعابی دیگر به آن می بخشد تا اینکه اتفاقاتی مسیر زندگی او را تغییر می دهد و با آنچه هیچگاه انتظارش را نداشته روبرو میشود…

 

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

امیری کد بازدید : 221 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

مقدمه
غم یک قلب …خراب است،خراب… ناله من… نوا است،نوا… اگر بشنوی آهنگش را… تا ابد میگویی وصفش را! این جا حرفی از نوشتن نیست!اینجا فقط خرابی های یک قلب است که هیچکسی نمیخواهد پیوندش را!

 

امیری کد بازدید : 239 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

مقدمه:

اگر آسمان چشمان من امشب اشک‌باران است خیالی نیست! اگر فاصله ی بین من و تو به وسعت روزگاران است خیالی نیست! مرا همین بس، که عشقت در چهارچوب ویران وجودم پنهان است… “آذرخشِ آسمانم” باش (عارفه کشیر)

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 1855 چهارشنبه 28 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه:حسام یه پسر بیست و شش ساله س که توی یه خانواده ی مومن بزرگ شده و خودش خیلی پایبند و معتقده.یه روز که به مطب داییش میره برای اولین بار توی زندگیش به یه دختر با دقت نگاه می کنه….دخترم کسی نیست جز آریانادخت امیری… به نظرتون چی پیش میاد؟! عشق؟!
بین آدمایی که هیچ سنخیتی با هم ندارن؟!
گاهی فقط یک جمله ی ساده مسیر زندگی رو عوض می کنه … یه جمله ی ساده مثل به من نگاه کن

 

تعداد صفحات پی دی اف:۳۶۱

تعداد صفحات جاوا:۱۶۵۰

وارد شد.در فضای کرم رنگ و آرامش بخش مطب روی مبلمان فقط حدود ۱۰ نفر پراکنده نشسته
بودند.مقابل حسام دو در بلوطی رنگ قرار داشت که بین آنها میز منشی بود.پشت میز دختری نشسته
بود.حسام برای اینکه با دختر چشم در چشم نشود سرش را پایین انداخت و سمت میز منشی رفت .
منشی گفت:امرتون؟!صدایی رسا،بلند و کلافه داشت .
حسام زمزمه کرد:می خوام دکتر رو ببینم .
صدای منشی کلافه تر شد:همه ی کسایی که اینجان می خوان دکتر رو ببینن آقا!نوبت دارین؟

دختر یا شایدم زن،اجازه نداد حرفش را تمام کند:چه جالب منم آریانام! گرفتی ما رو آقا؟ !
حسام عصبانی شد: اجازه میدین حرف بزنم؟!من اومدم داییم رو ببینم.دکتر صادقی دایی منه.جواب یه
تست اکو رو می خواد بده ….
آریانا کلافه گفت:به من نگاه کن آقا!خودتون آروم صحبت می کنید منم نمیبینمتون که حداقل لبخونی
کنم !!!
حسام سرش را بلند کرد و چشمانش در چشمانی سیاه و جذاب و کشیده قفل شد.خجالت کشید و گونه
هایش گر گرفت و دوباره سرش را پایین انداخت و صدایش را بالا برد: مطبه خانوم!نمیشه که فریاد
بزنم!عرض کردم دکتر به من گفتن بیام تست اکوی یکی از بیماران ایشون رو بگیرم.من دکتر محمد زاده
هستم

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

امیری کد بازدید : 497 پنجشنبه 22 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:  دانلود رمان ارباب سالار داستان یه دختره.  دختری که همیشه تنها بوده. مثل رمانهای دیگه، دختر قصه سوگلی نیست… نازپرورده نیست… با داشتن پدر هیچ وقت مهر پدری نداشته… همیشه

له شده و همین له شدناش هیچ غروری رو برای اون باقی نزاشته. دختر قصه مغرور نیست؛اتفاقا خیلی هم مهربونه. حتی برای اونایی که بهش بد کردن.

اما پسر قصه…تا دلت بخواد غرور داره…خودخواهه و از خود راضی … بالاخره کم کسی نیست که….  ارباب سالار..

 

 

 

قسمتی از رمان :
مثل همیشه تو اتاق بیکار نشسته بودم. حوصلم خیلی سر رفته بود.از رو تخت بلند شدم و از اتاق خارج شدم.

بابا اومده بود. بابا رو خیلی دوست داشتم. اما هیچ وقت دلیل اینهمه نامهربونی هاش رو نسبت به خودمو

درک نمیکردم. قبول داشتم بعضی وقتا عصبیش میکردم اما بابا همیشه برای من حوصله نداشت و از دستم عصبانی بود !!! آقا ( بابای بابا ) هم خدابیامرزه همیشه همینجوری بود . تا یادم میاد با من رفتار خوبی نداشت.
از اتاق که خارج شدم با صدای بند سلام کردم. بابا مثل همیشه جوابم رو با اخم داد ولی مامان با خوشرویی به سمتم برگشت.
مامان: سلام عزیزم بیا ببین بابات چه گوشی قشنگی برای سحر خریده. ( سحر خواهر کوچکترم و سوگند خواهر بزرگترم.)
– مبارکه سحر
– مرسی.
سحر و سوگند نه با من بدرفتار بودند و نه خوش رفتار.

بی تفاوت بودند که این به نظرم اثر رفتار بابا بود.
نگاهم به گوشی سحر افتاد. یه گوشی طلایی رنگ با مدل htc بود. غم عالم تو دلم نشست

. بابا هیچ وقت برام چیزی نخریده بود. حتی گوشی که

الان داشتم خودم با پول خرجیای جمع شدم خریدم . یه گوشیه ساده ۱۱۰۰

. صدای بابا منو از افکارم بیرون کشید.صدای بابا منو

 


 برای مشاهده لینک دانلود رمان از طریق فرم زیر عضو یابت شوید
بعد از عضویتدرسایت و ورد به سایت لینک دانلود نمایش داده میشود
با عصویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت نیز استفاده کنید

درباره ما
Profile Pic
سایت رمانک سایتی برای دانلود رمان جدیترین رمان ها برای موبایل و تبلت و کامپیوتر، رمان آنلاین ، داستان کوتاه دانلود کتاب و جدیدترین مطالب روز دنیا میباشد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 218
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 1076
  • آی پی امروز : 40
  • آی پی دیروز : 104
  • بازدید امروز : 84
  • باردید دیروز : 457
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 84
  • بازدید ماه : 6,283
  • بازدید سال : 32,591
  • بازدید کلی : 586,188
  • کدهای اختصاصی