loading...
رمانک
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
دانلود رمان او مرا کشت 1 301 rokhsha
رمان تخیلی 1 256 nazi85n
دانلود رمان نقاب من 1 327 arsam
دانلود رمان از عشق بدم بدم می اید 1 451 piskesvat
رمان گندم رو کسی داره بهم بده؟ 3 390 mahdeh_1280
کسی رمان روزهای تا ابد بی تو(‌جلد دوم رمان باتوهرگز)‌داره؟ 1 426 sara
رمان همسر کوچک من و همسر دهاتی من کسی داره بذاره؟ 1 972 sara
رمان شکاک و نارین کسی داره؟ 0 324 mbm
دانلود رمان چیزی شبیه سرنوشت 2 322 sara
فال روز سه شنبه 3 مهر 1397 0 261 sara
فال روز دوشنبه 2 مهر 1397 0 204 sara
فال روز یکشنبه 1 مهر 1397 0 198 sara
دانلود رمان عشق به چه قیمت 0 259 sara
فال روز شنبه 31 شهریور 1397 0 403 sara
دانلود رمان در پی انتقام 0 278 sara
دانلود رمان ترس و عشق 0 281 sara
دانلود رمان سه تفنگدار شیطون برای جاوا، اندرویدنوشته فاطمه موسوی 0 394 sara
دانلود رمان زروان 0 235 sara
دانلود عشق نوشته های یک ماه و اندی 0 223 sara
دانلود رمان لاک طلایی 0 379 sara
دانلود رمان دنیا پس از دنیا 0 239 sara
دانلود رمان مردی حکم می دهد 0 372 sara
دانلود رمان تمام ناتمام من 0 239 sara
فال روز جمعه 30 شهریور 1397 0 210 sara
دانلود رمان اگه بدونی 0 217 asal
دانلود رمان شاه شدم گدا شدی 0 322 asal
دانلود رمان آشوب 0 234 asal
دانلود رمان سر آغاز یک احساس 0 338 asal
دانلود رمان غزلواره های دلم 0 507 asal
دانلود رمان عمر هیچ درختی ابدی نیست 0 468 asal
امیری کد بازدید : 424 دوشنبه 26 شهریور 1397 نظرات (0)

سلام

سایت رمانک شروع بکار کرده و با برنامه ریزی هایی که دارد بازدید بالایی خواهد داشت و این میزان بازدید نیازمند چندین مدیر در بخش های مختلف سایت و انجمن دارد

لطفا هرکسی میخواد مدیر بخشی از انجمن بشه از طریق لینک زیر یا قسمت نظرات همین پست پیام بده تا سریع به عنوان مدیر یکی از بخش های سایت یا انجمن انتخاب کنیم

 لینک برای پیام دادت

امیری کد بازدید : 1175 پنجشنبه 01 فروردین 1398 نظرات (2)

این رمان جلد دوم داره .

سوگند دختریه که به خاطر خانواده واطرافیان مجبور به ازدواج با دانیالی شده که ازش متنفره(بنابر دلایلی) او قسم خورده دانیال را پشیمان از ازدواج با خودش بکند ودانیال نیز قسم خورده تا او را عاشق خود کند …..ادامه ای که کسی حدسش را نمیتواند بزند

من امروز اولین رمانم و شروع میکنم اسمش با تو هرگز داستانش از زبان یه دختر لجباز ویکدنده به اسم سوگنده که شخصیت اصلی داستانه.

 

قسمتی از متن :

نمیدونم چرا ولی هیچ وقت نتونستم برا چند دقیقه هم که شده ساکت بشینم همیشه این شگردم بود که بپرسم مامان چه خبرها؟اونم بگه خبر خاصی نیست دنبال اتفاق خاصی هستی؟وبهد من شروع کنم اتفاقاتی رو که برام افتاده رو تعریف کنم اما این دفعه همه چیز طبق روال پیش نرفت
ماما ن برگشت گفت:امروز صبح لیلا خانم زنگ زده بود
-کدوم لیلا خانم؟
-دختر عمه ی بابات
-آهان خوب چکار داشت؟…

تعداد صفحات: 401 صفحه پی دی اف، 1560  صفحه پرنیان

 

 

 

امیری کد بازدید : 2332 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

 

خلاصه :

داستان در مورد دختریه که ارث پدر بزرگش بهش می رسه اگر به شرط هایی که براش گذاشته شده عمل کنه … پایان خوشیک ساعته دارم صدات میکنم .پیر مرد با اون حالش اونقدر صدات کرد خفه شد .اینقدر ورزش کردی نمردی؟با چشمای گرد شده نگاهش می کردم، خودش متوجه تعجبم شد و ادامه دادپاشو ! برو ببین آقاجون چیکارت داره

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 2026 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

 

خلاصه:

دختری با روحی کمال طلب و مغرور ، به دور از هرگونه وابستگی به هیچ فرد و یا شخصی … بیزار از تظاهر به نفهمیدن و بحث ها و کل کل های بیهوده .
پسری با نهایت خود بینی و خودرایی ، مخالف با هرگونه احساس و سرگرمی و تنها منطق که زندگیش رو در برگرفته … با افکار و خواسته هایی گنگ و مبهم .
و یک شرکت … شرکتی که نقطه ی اتصال این دو شخصیت به هم میشه … اتصالی نه چندان پایدار … و یک همکاری و همراهی در نهایتِ دشمنی …
و تنها نقطه ی مشترک … غرور …
و پایانی مبهم تر از خود شخصیت ها …
و تغییراتی که شاید …


برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 1297 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه ی داستان :
صهبا عظیمی مهر ، صیغه و زن دوم امیر حسام صالحی است . مردی که عاشقانه دوستش دارد . بعد از شش ماه شرایط به هم می ریزد . زن اول امیر حسام حامله می شود و صهبا مجبور می شود از امیر حسام جدا شود …………قشنگه…پایان خوش

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 3667 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:
نازنین از دیاره فقره. که پدر و مادرش معتاد هستن. اونا به‌خاطر این‌که یه ذره مواد به دست بیارن، هر کاری می‌کنن، هر کاری! نازنین هر روز تو مدرسه دوستاش مسخرش می‌کنن. خیلی زیاد اذیت می‌شه. ولی اون یه دختره قوی و محکمه که با این بادها نمی‌لرزه. یه روز که از مدرسه به خونه میاد، خسته پشته دره اتاق که رسید، متوجه صحبت‌هایه پدر مادرش شد و کیفش از دستش افتاد. دنیا دوره سرش چرخید. خودش رو لعنت کرد به‌خاطر این سرنوشت سیاهش.
بقیش رو خودتون بخونید ؛)

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 2713 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:
در دو راهی سقوط یا صعود، سرگرد سید پارسا فدوی قرار گرفته، برای حل کردن ماجرای گنگی که مثل یه کلاف سردرگمه.
تصمیم با خودشه که کدوم راه رو انتخاب کنه. راهی که منجر به سقوطش باشه و عاقبتش رو مثل نادر یزدان پناه کنه
یا راهی که صعودش رو منتهی بشه، صعودی که مطمئنا آسون نخواهد بود.
راهی که بتونه اونو به عشق گمشده اش برسونه. اما کدوم راه؟
چون اینجا سقوط آسونه. سقوط، آزاده.
ولی صعود سخته. صعود، ممنوعه…

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 903 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

 خلاصه داستان :

داستان درباره دختریست به اسم نفس. نفس دانشجویه رشته پزشکیه و عاشق فرهاد یکی از همکلاسی هاشه ولی فرهاد به نفس توجهی نداره با این وجود نفس هر بار بیشتر عاشق فرهاد میشه. یک روز فرهاد از نفس خواستگاری میکنه که باعث تعجب نفس میشه و.. پایان خوش

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 2197 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه

رونیا سالاری دختری ۲۰ ساله دانشحوی معماری که شیفته ی مادربزرگ پدری خود فخرالسادات سالاری است.
روزی خبر فوت مادربزرگش به او میرسد ، طبق وصیت نامه ی مادربزرگ بزرگترین نوه ی دختری ( رونیا ) موظف به ازدواج با بزرگترین نوه ی پسری هوو اش میباشد ، چراکه میخواهد با این وصلت اختلافات گذشته را حل و فصل نماید .
اگر رونیا و یا ارتام ( بزرگترین نوه ی پسری ) قصد این ازدواج را ندشته باشند ثروت فخرالسادات به آنان تعلق نمیگیرد.
با این ازدواج اجباری مسیر زندگی این دو فرد تغییر میکند …!!!..پایان خوش

 

ژانر این رمان : کمــــــــــدی  ، کل کلی  ، تا حدودی بزن بهادر  و عشقولانه س

  کتاب زندگی دختری و نقل میکنه که فوق العاده شیطون و لجباز و تا حدودی مغروره ، در عین حال احساساتی و زود رنج…!!

قسمتی از داستان:

 از ماشین پیاده میشم و دزدگیر و میزنم، به سمت خونه میرم . دستمو رو دوربین آیفون میذارم و زنگ و میزنم ، رامش جواب میده :

-بلـــــــه؟!

در حالیکه صدامو عوض میکنم میگم:
-ننه شبه جمعه ای نذری نداری ؟ بچه هام تو خونه تو نون شبشون موندن!

-مادر اول دستتون و بردارید، بعدشم الان دوشنبه اس، شبه جمعه کجا بود، حالتون خوبه؟

در طول فیلم دس رامش بیچاره که به کل پرس شد، منم فقط جلو خودم و میگرفتم که جیغ نزنم که با یاری خداوند متعال فیلم به اتمام رسید، وقتی تموم شد نفس راحتی کشیدم. و به رامش گفتم.

-بیا با هم بریم، من بالشت و پتوم و بردارم.

-تو برو، من اینارو جمع کنم میام.

با ناراحتی قبول میکنم و با ترس و لرز میرم سمت اتاقم و بالشت و پتوم و برمیدارم و بدو میرم اتاق رامش. بعد از چند ثانیه اونم میاد و رکابیش و در میاره.

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 1760 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه :

یک وصیت … وصیتی که شاید ، احتمال داره که سرنوشت را بسازد . ولی کسی خبر ندارد که تا زمان ساخته شدن سرنوشت قراره چه اتفاقاتی بیفتد …. این وصیت کامل خونده نشده و بعد از ۵ ماه کامل اعلام میشه و زندگی ای رو رقم میزنه .. … پایان خوش


برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 1994 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

 

خلاصه:

تبسم دختر ۲۰ ساله ای که پدر و مادرش رو از دست داده و با مادربزرگش زندگی می کنه و نیاز فوری به پیوند کلیه داره یه ناشناس از راه میرسه و باعث نجات تبسم از درد و مریضی میشه اما تبسم میخواد ناجی خودش رو بشناسه … این کنجکاوی کار دستش میده و پا به دنیای خطرناکی میذاره
زندگی آروم تبسم بهم میریزه…حقایقی براش روشن میشه که هضمش دشواره مهمترینش اینکه پدرش تو بچگی اون رو به عقد پسر عموش در آورده
این وسط آدم بدهای قصه مشکل هایی زیادی براش به وجود میارند…

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

امیری کد بازدید : 559 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

داستان درباره دختریه که به دلایلی مجبور میشه به خونه خاله دامادشون بره و از قضا نوه خاله دامادشون هم برای کاری از خارج به ایران میاد.

در ادامه اتفاقاتی براشون میفته که خوندنش خالی از لطف نیست …

مقدمه:
پشیمونم از این‌که روزگاری همه هوش و حواس من تو بودی
از این‌که در نگاهت ندیدم که اینه رفتنت به زودی.
پشیمونم از این‌که بـ ـوسه‌هات رو گذاشتم پای احساس قشنگت
از این‌که عاشقونه دل سپردم به اون قلب همیشه سنگت
پشیمونم از این‌که گریه کردم تو رو با دیگری وقتی که دیدم

قسمتی از داستان :

ساکم رو توی دستم گرفتم و به سنگینیش توجه‌ای نکردم. از ترمینال تا این‌جا با فکرای جور واجوری که توی سرم بود دست و پنجه نرم کردم.
آخه چرا من؟ مگه نمی‌شد من رو هم با خودشون ببرن؟!
می‌دونم توق زندگی خواهرم اضافی بودم. اون بیچاره چه گناهی کرده بود که باید منِ بی‌پناه رو توی خونه‌اش نگه می‌داشت؟
خودش هم ناراحت بود که من نمی‌تونم باهاشون برم.
آقا صدرا، شوهرخواهرم هرکاری کرد؛ اما از شرکت‌شون قبول نکردن که منم همراه‌شون به ایتالیا برم؛

بنابراین بیچاره خواهرم با کلی شرمندگی و ناراحتی به من گفت که باید بیام شیراز پیش خاله‌ی مامانِ صدرا که اصلا هم تا حالا ندیده بودمش. هر چی به تارا اصرار کردم تا وقتی که برمی‌گردن بذاره بمونم خونه‌شون؛ قبول نکرد و گفت:
-نمی‌خوام با کلی دلشوره و نگرانی راهی دیارغربت بشم.

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 2745 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:
“سرنوشت بامن چه کرد؟مگه من درحقش چیکارکرده بودم؟مگه تاحالا بهش بدی کردم؟مگه تاحالا دورش زده بودم؟من که تاالان مطابق با میل اون زندگی کردم پس چرا هرچی بیشترپیش میرم بیشتر تو منجلاب زندگیم غرق میشم؟چرا هرچی بیشتر دست وپا میزنم نمیتونم خودمو ازتوش دربیارم؟وای خدادارم دیوونه میشم ،دارم تموم میشم،دارم ذره ذره آب میشم،پس توکجایی ؟مگه نگفتی هرچی ازم بخواین بهتون میدم؟مگه نگفته بودی خواسته ها ونیازهامون رو به توبگیم ؟پس چرا من هرچی از تومیخوام برعکسش روبهم میدی چرا خدا ؟مگه من چی ازت خواسته بودم جزاینکه …..”
داستان درمورد یه دختره که اسمش یاسمینه .مادرش رودوسال پیش ازدست میده و حالا خودشه و بابایی که بعدازفوت مادرش اوضاع قلبش اساسی خرابه ویه خواهربزرگتر که

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 489 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:

ماجرا درمورد دوتا برادره به اسم سهیل و شاهین که دختری به اسم رز رو مقصر مرگ خواهرشون میدونن و تصمیم به انتقام میگیرن، سهیل به رز نزدیک میشه و تصمیم میگیره باهاش ازدواج کنه ، اما در طول روابطشون رازهایی آشکار میشه و اتفاقاتی میفته که ریشه و اساس این انتقام رو از ابتدا ویران میکنه و….

 

تعداد صفحات پی دی اف:۸۸
تعداد صفحات جاوا:۴۱۲

قسمت دانلود

  • به درخواست نویسنده پاک شد
امیری کد بازدید : 1335 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه :

رمان راجع به دختریه که پدرش به علت قتل زندانه و دختر برای بیرون آوردن پدرش کاری می کنه که… پایان خوشمامان اخمي کرد و همون طور که ظرفارو جمع مي کرد گفت:بعدازظهر برو خريد میري خونه اين يارو سر تا پات بايد نو باشه. فردا هم بهش بگو ببرتت خونشو ببیني که بريم سريع جاهازتو کامل کنیم.مامان مارو باش تو چه فكرايه، لباس نو مي خوام چي کار يه کمد لباس دست نخورده دارم. به ناچار باشه اي گفتم و به

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

امیری کد بازدید : 3742 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:

پدر و برادرهای سمانه آدمهای عیاش و بیعاری هستند که کل ثروتشونو به باد می دن و صدها میلیون بدهی بالا میارن .پسر یکی از طلبکارا به اسم کوهستان که خیلی پسر بی احساس و خشنی هستش سمانه رو می دزده تا بتونه طلبشو از پدر سمانه بگیره اما پدر سمانه هیچ پولی نداره کوهستان هم دو راه پیش پای اون میذاره یا پولو بیار یا دخترتو عقد می کنم…

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

امیری کد بازدید : 1306 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:
ماجرا از نفوذ دو مرد در میان خلافکارها آغاز میشه. دو مرد کاملا متفاوت، دو مرد که مدت‌هاست برای رسیدن به این روز تلاش کردند؛ اما حضور یک دختر، دختری از جنس پروانه مسیر رو عوض می‌کنه. دختری که از پدرش یک زندگی آروم و شاد می‌خواد؛ نه پول و ثروت، نه زندگی که باید از ترس دشمنان و رقبا زندانی باشه و نه زندگی که در اون نیاز به محافظ داشته باشه، اون هم محافظی از جنس عقرب!
داستان زیبا و مهیج و البته رمز آلودی در انتظار خواننده‌های این رمان است.

 

«باید شست از قلب
هر آن‌چه نشان از آرزو و عشق است.
بگذار دستانت آن‌قدر بی‌رحم شوند
تا بتوانند بدرند.
گاهی باید سنگ شد
محکم و نفوذ ناپذیر
چون از زمانه آموختم
بی‌رحم، می‌درد دل رحم را…»

قسمتی از متن رمان :
قطرات عرق از روی شونه‌هام سر می‌خورد و روی کف سرامیک می‌ریخت. نزدیک به یه ربع میشد که داشتم شنا می‌رفتم. موهام خیس عرق شده بود. هر روز صبح این کار من بود. یه شنای دیگه رفتم و خودم رو روی سرامیک خنک خونه رها کردم، این خنکی حس خوبی رو بهم القا می‌کرد.
به سقف نگاه کردم و حرفای سعید رو به خاطر آوردم که می‌گفت:
-کم کم داره جور میشه. حسابی ترسیده! ای کاش من و تو رو یه جا با هم ببره. خلافش بیش از اندازه شده و حسابی واسه خودش دشمن تراشیده، این‌طوری کار ما هم خیلی سخت‌ترمیشه. دیشب با تمنا صحبت کردم. بعد از حرفام زد زیر گریه. می‌دونی چند وقته ندیدمش؟ یک‌سال!
چشمام رو کوتاه روی هم گذاشتم. باید سعید رو از اومدن منصرف می‌کردم؛ ولی حرف حساب تو کتش نمی‌رفت.

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

قسمت دانلود

 

امیری کد بازدید : 953 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

 

خلاصه :

داستان دختری‌ ا ست که در  کودکی، با دریافت تصویری بر پرده‌ی سفید ذهنش، بزرگسالی مخدوشی برایش رقم خورده و عزم آن دارد که با مهربان‌ترین همراه و همنوازش، خوش‌ترین لحظات را بر اریکه‌ی خیالش ثبت کند و آن که واقعیت این همراهی را به ته خط می‌رساند،‌‌ همان اوست که…

 

مقدمه:
همیشه می‌دانستم که همراهی‌ات با آن عطر دلپذیر، رویایی است که تنها می‌توان با خود از آن یاد نمود.
همیشه می‌دانستی که من، تُرد‌تر از آنم که ندید‌‌ن‌هایت را بپذیریم و اگر نیایی و بر هیجان بی‌رنگ نگاهم

قدم نگذاری، فرو خواهم شکست.
تو نبودی و کسی آمد که بر جایگاه خیالت نشست و سلطانی کرد و عطر ماندگارت را شست و

بهشت را بر من فرود آورد. تو نبودی…

 قسمتی از داستان

بهار:
– «پاسخگوی پانصد و هفده» بفرمایید؟
– کمک.. خانوم.. تو.. رو.. خدا.. کمک..
– الو.. الو.. صدام رو دارید؟
– کمکم.. کنید..
– عزیزم… خانوم… فکر کنم اشتباه گرفتید! به جای هشت باید پنج می‌زدید که به اورژانس وصل بشه، این‌جا صد و هجدهه، متوجه‌اید خانوم؟
صداش بریده‌بریده به گوشم می‌رسید.
– کمک.. کنید.. دستم.. ح.. س.. ندار.. ه… کمک..
با خودم گفتم: خدایا، این دیگه چیه؟ عجب گرفتاری شدم. حالا چی کار باید بکنم؟
صداش از ته چاه می‌اومد، یه طوری که انگار گوشی تلفن ازش فاصله داره. سنش هم به نظر بالا می‌رسید.
– خانوم گوش کنید، لااقل بگید کجایید؟ چه اتفاقی براتون افتاده؟
صدای زمزمه‌ی منقطعش، خیلی بد به گوشم می‌رسید.
– قل.. بم.. درد.. می‌.. کنه.
– می‌تونید آدرستون رو بگید؟
– خیابو.. ن مقا.. می‌.. کوچ.. ـه.. ته.. را.. نی.. پلا.. ک.. هفت.. زنگ.. یک.. خدا… یا..

– الو.. الو خانوم.. الان به اورژانس زنگ می‌زنم تا به کمکتون بیاد، می‌شنوید؟

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 1016 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه :

این روزهایم تقاص زیاد دارد. دمی باید زندگی کرد و زیر سایه عشق نفس کشید.عشق تاوان دارد؛ تاوانی که چهار زندگی را به فراز و نشیب می‌کشاند. هر کدام مسیری را طی نموده و دل‌داده‌ی زمان می‌شوند و کجاست اعتماد عشقی که مرزی باریک با نفرت چشمانت دارد؟
من برای رسیدن، تقاص تو را پس می‌دهم و تو برای ماندن، قلبت را هدیه می‌دهی.
روال داستان حول و حوش زندگی چهار دختر می‌باشد که هر کدام با مسیری متفاوت؛ ولی با یک هدف تعیین‌شده، ناخواسته و ندانسته پا به بازی مرگ می‌گذارند.
هر کدام تقاص پاکی خود را می‌دهند و آن‌جاست که عشق را به قلب خود هدیه می‌کنند

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

قسمت دانلود

 

امیری کد بازدید : 2737 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

نام رمان : کنیزک زشت من

نویسنده : سمیرا ۱۰۰۰

نویسنده رمانهای زمزمه های مرموز عشق و کبریت خطرناک من

خلاصه داستان از زبان نویسنده:

اتفاقات این داستان بخش بندی شده هر چی جلوتر بریم واضح تر میشه برای همین نمیشه زیاد در موردش توضیح داد چون داستان لو میره … این داستان در مورد دختری از قشر بسیار ضعیفه که به طریقی به کامپیوتر دسترسی پیدا میکنه و از طریق چت با رسا اشنا میشه و این وسط اتفاقاتی میفته که زندگیشو کلا عوض میکنه و تحت شعاع قرار میده و با عث میشه بزرگترین راز زندگشو بعد از ۲۲ سال بفهمه …….پایان خوش

 

* چت فقط طریقه اشنایی لیلی با رساست اتفاقات بعدشه که مسیر داستانو مشخص میکنه ….. این داستان تا یه جاهاییش تقریبا واقعیه ولی از یه جایی به بعد خودم تغییر دادم و کلا تخیل خودمه …….. پایانش خوشه البته هنوز تمومش نکردم ولی پایان شیرین داره …… در ضمن اسامی توی چت همه غیر واقعین و هر گونه تشابهی کاملا اتفاقیه …… اگر کسی در مورد چت سوالی داره بگه تا توضیح بدم البته فکر نمیکنم کسی ندونه چت چطوریه…

ژانر داستان : عاشقانه و بعضی جاها کل کل هم داره

اسامی شخصیت ها : لیلی ، رسا ، پیمان ، پری ، مهران  ، مرجان ، هادی ، مریم خانم ، ناهید و ………….

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

امیری کد بازدید : 1622 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:
سارانکوهش‌، تک دختر رضا نکوهش‌، دختری مغرور و بی‌احساس! ثروت پدرش او را قدرتمند ساخته؛ اما روزگار همیشه بر وقف مراد نیست. ورق بر می گردد و این دختر مغرور، مجبور می شود درخانه ی خود مانند یک رعیت زندگی کند و از ثروت پدری محروم شود. ثروتی که توسط مردی سنگ دل تصاحب می شود. این دختر تلاش می کند تا آن را پس بگیرد. آیاموفق می شود یا…

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

امیری کد بازدید : 2543 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:

داستان درباره ی دختری به اسم دریاست…شخصیت شیطون و دوست داشتنی که تازه وارد دانشگاه میشه و یه سری اتفاقات براش می افته و با ادمای زیادی آشنا میشه که مسیر زندگیشو عوض میکنن…

تعداد صفحات پی دی اف :۶۸۲
تعداد صفحات جار :۳۶۵۳

صفحه ی اول رمان:

از سر کنکور آزمایشی که بلند شدم حس خوبی نداشتم.دوباره آزمونمو خراب کردم.این همه ام خونده بودما ولی به قول اردلان درس خوندنم به درد عمه ام میخوره …

بیرون سالن امتحان فروهه و ارغوان منتظرم ایستاده بودند … با دیدن چهره درهم و غمگینشون فهمیدم که اوناهم مثل من گند زدن …

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 595 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه :
یک دختر به اسم پرستو …. یک پسر به اسم سام….
دختر قصه ی ما تو کار هنری(گیتار)هستش …. پسر قصه ی ما هم بسکتبالیست هستش که برای تمرینات بیرون از باشگاه دنبال زمین میگرده که پیدا نمیکنه ولی یک روز چشمش به زمین پرستو میخوره و میخواد ازش اجاره کنه که ….

 

دانلود رمان زمین من زمین عشق

محتوا بازبینی و اصلاح گردید

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

قسمت دانلود

امیری کد بازدید : 1502 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

مي‌خواهم از دردي بگويم كه بوي گنــاه و نجاستش، تمام شهر را پر كرده است.
دختركی نوجوان و شهرستانى، با مشكلاتي در پرورشگاه مواجه مي‌شود و مشکلاتی که او را مجبور می‌کنند تا براي تامین

آینده و خوشبختیِ برادر كوچكترش، از آنجا فرار کند.
دست سرنوشت، او را به خانه‌اي می‌کشاند که خانهء فساد مي‌خوانيمش. در مابین این کشاکش‌ها، آشنایی با فردی، تقدیر دیگری برای دخترک رقم می‌زند.

پ.ن: اين رمان براي افراد احساسى و روحيهء لطيف توصيه نمي‌شود.

پيش گفتار:
می خواهید بخوانید این نوشته‌های مرا… بدانید که دست رنج فکر، شب و روز من است.
پوزخندی زنید! تحقیری کنید، توهینی کنید، بدانید حاصل افکار من است!
اگر این نوشته‌های بنده‌ی حقیر بر دلتان نشست و لبخند بر لبتان آورد؛ با صلواتی بر اموات حلال کنید لبخندهایتان را!
من آن دست به قلم که می‌نویسد افکارش را؛ نه آن کس که نویسد برای جذب خواننده؛ متنش را.
من آن فرد لبخند زنان که می‌خواند عقایدتان را، نه آن خوش اندیش که می‌بیند فحاشیتان را.
به نقد خوب و درستتان محتاج هستم. نخواهم بخشید آن تخریب ساز نوشته‌هایم را.
بخوانید ز این نجاست روزگار لاکن؛ بدانید، ندارد “تحفه نجس” قصد توهین، به فرد و یا قومیت خاصی را.
#پریا_قاسمى

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 1525 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

داستان دختری که پدر و مادرشو از دست میده و این باعث میشه زندگیش مسیر جدیدی را طی کنه …..و اما اون روزی که قلب منو با خودت بردی و منو اسیر خودت کردی . اون روزی که من دوست داشتم ولی تو از عشقت با

مقدمه :

و اما اون روزی که قلب منو با خودت بردی و منو اسیر خودت کردی

. اون روزی که من دوست داشتم ولی تو از عشقت با هم حرف میزدی .

من دختری بودم که همه چیز داشت ولی یه شب همه چیزمو از دست دادم مامانم بابام .

تنها ی تنها شدم . تنها تر شدم وقتی که تو منو تنها ذاشتی . بدترن روز من روزی بود که

….و اما اون روزی که قلب منو با خودت بردی و منو اسیر خودت کردی

. اون روزی که من دوست داشتم ولی تو از عشقت با و

اما اون روزی که قلب منو با خودت بردی و منو اسیر خودت کردی . اون روزی که من دوست داشتم ولی تو از عشقت با

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

امیری کد بازدید : 877 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

 

پشت در وایساده بودم و صداشونو می شنیدم… -دیگه درست نیست با هم توی یه خونه باشن به هر حال نامحرمن دیگه! چند ثانیه سکوت شد و بعد مامان گفت: -حرف شما درسته حاج آقا ولی خوب چیکار کنیم؟ نمیشه که پسرمونو از خونه بیرون کنیم که! درست هم نیست به مریم حرفی بزنیم.

بغض کردم… چقدر فرق بود بین پسرمون گفتن و مریم گفتنشون… ناشکر نبودم، به هر حال این خانواده به من لطف کرده بودن که از پرورشگاه بیرونم اورده بودن… اما بعضی وقتا که حرف می شد خیلی زیاد دلم می گرفت… دلم می گرفت از فرقی که ناخواسته بین من و احسان میذاشتن. دست خودشون نبود، می دیدم همه ی تلاششون رو می کنن تا بین ما فرق نذارن اما خوب… بعضی وقتا یه چیزایی دست خود آدم نیست دیگه…

-مریم که اصلا فکرشو نکن خانم! تا الان هم اگر حرفی نبوده به خاطر سرباز بودن احسان بود. از این به بعدشو باید یه فکری بکنیم. بحث من و تو نیست که حتی اگه بحث حرف مردم هم بود می زدم تو دهنشون… ولی بحث ایمانشونه. دختر و پسر نامحرم مثل پنبه و آتیشن…

حرف شما درسته حاج آقا ولی خوب چیکار کنیم؟ نمیشه که پسرمونو از خونه بیرون کنیم که! درست هم نیست به مریم حرفی بزنیم.

بغض کردم… چقدر فرق بود بین پسرمون گفتن و مریم گفتنشون… ناشکر نبودم، به هر حال این خانواده به من لطف کرده بودن که از پرورشگاه بیرونم اورده بودن… اما بعضی وقتا که حرف می شد خیلی زیاد دلم می گرفت… دلم می گرفت از فرقی که ناخواسته بین من و احسان میذاشتن. دست خودشون نبود، می دیدم همه ی تلاششون رو می کنن تا بین ما فرق نذارن اما خوب… بعضی وقتا یه چیزایی دست خود آدم نیست دیگه در

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 658 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

مینا دختری جوونه كه واسه آیندش برنامه های زیادی داره اما با تصمیم خودسرانه و ظالمانه پدرش حاكی از ازدواج اون با پسركارفرماش ، تمام برنامه هاش نقش بر آب میشه . پدر شرط ازدواج نكردن مینا با اون پسر رو قبول شدن توی كنكور گذاشته اما اینجاست كه قصه رنگ دیگری به خودش میگیره و حوادث اون جور كه شما فكر می كنین پیش نمی ره….

 

حریف سرنوشت نمیشی به مادرش ارث رسيده بود ، مادر مينا يكي يه دونه خونواده بود

برا همين تمام دارايي پدرش كه اين

خونه و خونه اي كوچولو توي چالوس بود، بعد از فوت پدربزرگ به مادر

مينا منتقل شده بود. بيشتر افراد فاميل نام اون خونه

رو بهشت مينا گذاشته بودند چون كه تمام گلها ، درختها و سبزه ها رو مينا

با دست خودش كاشته بود . روزاي تعطيل با پدر

به جون خونه مي افتادند و با كمك هم و به سليقه مينا باغ رو مرتب و تزيين

مي كردند ، درختاي ميوه سرسبز، گلهاي رز

روون رنگارنگ و سبزه هاي بلند و بانشاط هر كدوم جلوه خاصي به باغ مي دادند

، رويايي تر از همه اينا حوض خيلي

قشنگي بود كه وسط حياط خودنمايي ميكرد ، شبها وقتي پمپ فواره رو روشن مي كردند ديگه زبون از توصيف باغ ناتوون

مي موند. پدر مينا اوضاع مالي اونچناني نداشت ، كارمند ساده

يه شركت بازرگاني بود، حتي چند بار مي خواست خونه رو

بفروشه و خونه اي كوچيك تر بخره و بقيه پولو صرف مشكلات زندگيش كنه اما مادر و مينا سخت مخالف اين كار بودند و

هر دفعه به بهونه اي اونو منصرف مي كردند البته هر چند كه سند اون خونه به نام مادر مينا بود و پدرش اگه مي خواست هم نمي تونست خونه ساختمون خونه مثه حياط باحال بود گچ بري هاي فوق

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 755 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه داستان :

آرام دختری که مجبور به یک ازدواج اجباری میشه در حالی که هیچی از گذشته ی همسرش نمیدونه یعنی هیچکس نمیدونه و بعدش براش مشکل ساز میشه و …

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 515 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:
ارغوان، دختر بزرگ خانواده‌ی مذهبی هدایت که نام نیک‌شان اعتبار تمام محله است، قرار است به زودی با پسر یکی از بزرگان ازدواج کند. همه چیز برای این مراسم آماده است که سر و کله‌ی فردی از گذشته‌ی پنهان ارغوان پیدا می‌شود. کسی که اگر آشکار شود…

 

مقدمه:
آری…! چرا نگویمت ای چشم آشنا
من هستم آن عروس خیالات دیر پا
من هستم آن زنی که سبک پا نهاده است
بر گور سرد و خامُش لیلیِ بی‌وفا

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 


امیری کد بازدید : 1228 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:

ساره در خانواده ایی زندگی میکند که در آن خانم خانه یا همان حج خانم همه کار خانه است . مادر به ساره اصرار میکند خواستگارش را بپذیرد . خواستگاری که فقط برای اینکه ازدواج کرده باشد به خواستگاری ساره آمده بدون هیچ عشقی ، ساره نمیپذیرد و غرّ غرّهای حاج خانم را میشنود. ساره دانشجو و مربی شنا بود و عمه ایی دارد که در جوانی از همسرش جدا شده و با پدر ساره قهر است ولی ساره و علی ؟(برادر ساره) با او بسیار نزدیکند و او را دوست دارند آنها هرگاه از دست غرّ غرّهای حاج خانم خسته میشوند به آنجا پناه میبرند .

 

در درگیری که علی به خاطر ساره با مادرش داشته حاج خانم به سفر مشهد میرود و در این سفر با خانمی اشنا میشود که پسری مقبول دارد .کامران پسری زیبا، مهندس پرواز ، کاملا به خود متکی است و به پیشنهاد مادرش به خواستگاری ساره میاید و این آغاز زیبایی است برای داستان بسیار زیبای خالکوبی ……

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 1394 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:

رایا و رامین سالها پیش در حین تصادفی پدر و مادر خود را از دست داده و به همراه مادربزرگشان در خانه ایی قدیمی زندگی میکنند… رامین بخاطر برآورده کردن نیاز های خواهرش از هیچ چیزی دریغ نمیکند..


رایا برای قبول شدن در دانشگاه دولتی سخت در تلاش است که اتفاقاتی طی این مسائل برایش پیش می آید….

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 1171 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان :

داستان درباره ی دختری به نام آیلار است که به طور اتفاقی وارد خانواده ای تازه میشود . شاید همین ورود ناگهانی ، به طور ناگهانی مسیر زندگیش را تغییر دهد …

 

 

نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد ، ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم ، به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریمداستان درباره ی دختری به نام آیلار است که به طور اتفاقی وارد  خانواده ای تازه میشود . شاید همین ورود ناگهانی ، به طور ناگهانی مسیر زندگیش را تغییر دهد

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 562 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)
 خلاصه:آترینا برقعی بعد از چند سال به ایران برمی‌گرده و پیش دو تا برادرهاش زندگی می‌کنه. .. توی مدتی که ایران زندگی می،کنه با اتفاقاتی روبه‌رو میشه که براش تازگی داره…

 

چند تا رمان خوب که در حال تایپ هستن اوردم بخونید لذت ببرید

رمان اسارت نگاه | روشنک.ا کاربر انجمن یک رمان

رمان فراموشی مادربزرگ | روشنک.ا کاربر انجمن یک رمان

رمان طلسم موروثی | ASIL کاربر انجمن یک رمان

مقدمه:
کودک درون من چون، طفلکی
در ميان آرزوهای من است
او چه معصوم و چه ساده، خفته است
او که از من، او که دائم، با من است
عشق را، در آن دل پاک ديده‌ای؟
او به مانند مَهی در آسمان
چون ستاره، چون همان رنگین‌کمان
تک نواز ساز زيبای من است
چون قناری، کز قفس آزاد شد
می‌پرد بر بام هر کاشانه‌ای
عقل بر او داد و بيداد می‌کند
تو همان کودکِ خامِ خفته‌ای
عقل با او، در کشمکش، در قهر و کین
ساليان سال، دعوا می‌کند
که چرا بهار خويشتن را
از همان نو قصه‌ها، پر می‌کند
عقل!
ای حاکمِ این تن قفسم!
عاقلان روزگار را ديده‌ای؟
به چه سخت گرفته‌ای، اينک بگو
ظالمان روزگار را ديده‌ای؟
اين همه عقل و بدن رشد يافتند
جز دلی، جز سنگ‌ها بیافتند؟
من که اکنون در درونم خفته‌ام
دلم آبی ست، نگاهم چمن است
مگر اين است که دلی شاد باشد
همه تن سالم و زيبا نظر است

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 671 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه:
هانا برای ادامه زندگی به روستای پدریش و نزد خانوده‌ی عموش میره. طی اتفاقاتی، ارباب، دختر عموی هانا رو برای ازدواج با پسرش انتخاب می‌کنه؛ اما هدیه که شنیده بوده ارباب زاده پسری خوش گذران و بد اخلاقه، عمیقا از این ازدواج واهمه داشته. اون از هانا می‌خواد به جای اون همسر ارباب زاده بشه.
با ورود هانا به عمارت اربابی، اون متوجه حقایقی درباره‌ی ارباب زاده و باقی اهالیه خونه میشه، اون تصمیم می‌گیره…

 

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 1700 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه :

داستان در مورد دختر خدمتکاریه که عاشق پولدارترین پسر آمریکا میشه در حالی که از هویت پسره بی اطلاعه…عاقبت این عشق دو طرفه چی میشه؟ ….

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 426 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)
خلاصه:
گاهی با یک شروع ساده می‌توان پایانی خوش را به ارمغان آورد. حال می‌خواهد آن آغاز با یک تصمیم بزرگ یا کوچک باشد.
داستان درباره‌ی دختری‌ست که با توجه به علاقه و هدف مهم زندگیش، آشپزی، تصمیمی می‌گیرد که دورانی عجیب به زندگیش می‌دهد.
همان تصمیم او را وارد بازی‌هایی می‌کند؛ بازی‌های خطرناکی که رنگ و بوی حقیقت دارند.

 

 
امیری کد بازدید : 585 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه :

درباره دخترک هشت ساله‌ای است که بعد شانزده سال اتفاقات بچگی‌اش را فراموش نکرده و ریشه انتقامی که از یک فکر سیاه سرچشمه می‌گیرد را در وجودش تغذیه می‌کند و آن را تبدیل می‌کند، به شخصیتی که خود را پشت نقابی پنهان کرده تا انتقام بگیرد.
ریشه‌ای که دخترک آن را پرورش می‌دهد، به زندگی و سرنوشت خیلی‌ها گره می‌خورد؛ اما با اتفاقاتی که برایش می‌افتد، آن ریشه کم کم خشک می‌شود؛ ولی…

 

مقدمه:
یک نقاب…
یک مانع برای پنهان شدن، برای انتقام گرفتن…
گاهی تو را به هدف شانزده ساله‌ات می‌رساند؛ اما…
اما اگر کسی پیدا شود که نقاب تو را بردارد، مانعت را در هم بشکند…
تو دیگر نمی‌توانی آنی که خودت می‌خواهی برای هدفت باشی…
می‌شوی آنی که او می‌خواهد، می‌شوی آنی که در مقابلش راحت است…
می‌شوی کسی که راحت در مقابلش می‌خندد، راحت از هر دری حرف می‌زند، راحت نگاهش می‌کند…
و این شروع یک ماجرا هست!
ماجرایی که شاید خلاف میل تو باشد؛ ولی در اختیار تو نیست تا آن را تغییر بدهی…
و آن موقع است که مسیرت عوض می‌شود…
مسیری که فکر سیاهی را شانزده سال درگیر خودش می‌کند…
مسیری در گرو شانزده سال فکر سیاه…
«رفتم مرا ببخش مگو او وفا نداشت، راهی جز گریز برایم نمانده بود.»
(فروغ فرخزاد)

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

امیری کد بازدید : 1552 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه:

دختری با قلب پاک و صاف و ساده، گیر اربابی از جنس نفرت می‌افتد. برادر گمشده اش را میابد و مجبور به ازدواج اجباری با ارباب می‌شود ، ولی در وجود او، پسری کوچک رشد می‌کند که به نظر می‌رسد که حلال همه ی مشکلات اوست. در این بین، مهلا همسر سابق ارباب جوان تلاش می‌کند دختر و فرزندش را بکشد، ولی او موفق نمی‌شود و به سزای کارهایش می‌رسد و عشق دخترک و عشق به فرزند او، باعث خوب شدن رابطه با شوهرش می‌شود و این گونه است که از اجبار به عشق دست پیدا می‌کند.

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 1056 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه :

مهرنوش دختر روستایی که ارباب دستور داده اون رو پیشش ببرن اما برای چی؟ چرا؟ آیا ارباب عاشق اون شده؟

 

 

مقدمه :

هشــــدار…

به قلبهایمان هشدار دهیم حتی در آسمان تیره و ابری هم میتوان ستاره پیدا کرد

حتی از دریای خروشان و طوفانی هم می شود ماهی گرفت..

اگر آب نیست و آفتاب بی رمق است،،

می توان حتی گل و درخت را در حافظه کاشت!!

و برگ و بارشان را به تماشا نشست…

تنها باید به چشمهایمان بیاموزیم که زیبایی هارا جست و جو کنند..

به گوش هایمان یاد بدهیم که زمزمه های محبت و مهربانی را بشنوند،،

و..

به قلبهایمان هشدار دهیم که جز برای محبت و عـــشق نتپند….

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 


امیری کد بازدید : 2226 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه :
یه خانوم خجالتی و چادری با یه آقای جلــــف و شیطون که از شانس بد این خانوم همسایه از آب درمیان. اذیتای این آقا برای حرص دادن این خانوم دیدنیه و خنده داره.
بریم ببینیم این خانوم می تونه این آقــای جلــــف رو آدم کنه یا نه ؟


برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

تعداد صفحات : 6

درباره ما
Profile Pic
سایت رمانک سایتی برای دانلود رمان جدیترین رمان ها برای موبایل و تبلت و کامپیوتر، رمان آنلاین ، داستان کوتاه دانلود کتاب و جدیدترین مطالب روز دنیا میباشد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 218
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 1076
  • آی پی امروز : 70
  • آی پی دیروز : 74
  • بازدید امروز : 178
  • باردید دیروز : 168
  • گوگل امروز : 11
  • گوگل دیروز : 9
  • بازدید هفته : 178
  • بازدید ماه : 1,582
  • بازدید سال : 27,890
  • بازدید کلی : 581,487
  • کدهای اختصاصی