loading...
رمانک
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
دانلود رمان او مرا کشت 1 303 rokhsha
رمان تخیلی 1 258 nazi85n
دانلود رمان نقاب من 1 330 arsam
دانلود رمان از عشق بدم بدم می اید 1 453 piskesvat
رمان گندم رو کسی داره بهم بده؟ 3 392 mahdeh_1280
کسی رمان روزهای تا ابد بی تو(‌جلد دوم رمان باتوهرگز)‌داره؟ 1 430 sara
رمان همسر کوچک من و همسر دهاتی من کسی داره بذاره؟ 1 976 sara
رمان شکاک و نارین کسی داره؟ 0 327 mbm
دانلود رمان چیزی شبیه سرنوشت 2 326 sara
فال روز سه شنبه 3 مهر 1397 0 263 sara
فال روز دوشنبه 2 مهر 1397 0 207 sara
فال روز یکشنبه 1 مهر 1397 0 201 sara
دانلود رمان عشق به چه قیمت 0 261 sara
فال روز شنبه 31 شهریور 1397 0 405 sara
دانلود رمان در پی انتقام 0 280 sara
دانلود رمان ترس و عشق 0 283 sara
دانلود رمان سه تفنگدار شیطون برای جاوا، اندرویدنوشته فاطمه موسوی 0 395 sara
دانلود رمان زروان 0 237 sara
دانلود عشق نوشته های یک ماه و اندی 0 224 sara
دانلود رمان لاک طلایی 0 380 sara
دانلود رمان دنیا پس از دنیا 0 240 sara
دانلود رمان مردی حکم می دهد 0 373 sara
دانلود رمان تمام ناتمام من 0 240 sara
فال روز جمعه 30 شهریور 1397 0 211 sara
دانلود رمان اگه بدونی 0 218 asal
دانلود رمان شاه شدم گدا شدی 0 323 asal
دانلود رمان آشوب 0 235 asal
دانلود رمان سر آغاز یک احساس 0 339 asal
دانلود رمان غزلواره های دلم 0 508 asal
دانلود رمان عمر هیچ درختی ابدی نیست 0 469 asal
امیری کد بازدید : 2333 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

 

خلاصه :

داستان در مورد دختریه که ارث پدر بزرگش بهش می رسه اگر به شرط هایی که براش گذاشته شده عمل کنه … پایان خوشیک ساعته دارم صدات میکنم .پیر مرد با اون حالش اونقدر صدات کرد خفه شد .اینقدر ورزش کردی نمردی؟با چشمای گرد شده نگاهش می کردم، خودش متوجه تعجبم شد و ادامه دادپاشو ! برو ببین آقاجون چیکارت داره

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 1321 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه ی داستان :
صهبا عظیمی مهر ، صیغه و زن دوم امیر حسام صالحی است . مردی که عاشقانه دوستش دارد . بعد از شش ماه شرایط به هم می ریزد . زن اول امیر حسام حامله می شود و صهبا مجبور می شود از امیر حسام جدا شود …………قشنگه…پایان خوش

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 3669 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:
نازنین از دیاره فقره. که پدر و مادرش معتاد هستن. اونا به‌خاطر این‌که یه ذره مواد به دست بیارن، هر کاری می‌کنن، هر کاری! نازنین هر روز تو مدرسه دوستاش مسخرش می‌کنن. خیلی زیاد اذیت می‌شه. ولی اون یه دختره قوی و محکمه که با این بادها نمی‌لرزه. یه روز که از مدرسه به خونه میاد، خسته پشته دره اتاق که رسید، متوجه صحبت‌هایه پدر مادرش شد و کیفش از دستش افتاد. دنیا دوره سرش چرخید. خودش رو لعنت کرد به‌خاطر این سرنوشت سیاهش.
بقیش رو خودتون بخونید ؛)

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 907 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

 خلاصه داستان :

داستان درباره دختریست به اسم نفس. نفس دانشجویه رشته پزشکیه و عاشق فرهاد یکی از همکلاسی هاشه ولی فرهاد به نفس توجهی نداره با این وجود نفس هر بار بیشتر عاشق فرهاد میشه. یک روز فرهاد از نفس خواستگاری میکنه که باعث تعجب نفس میشه و.. پایان خوش

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 2201 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه

رونیا سالاری دختری ۲۰ ساله دانشحوی معماری که شیفته ی مادربزرگ پدری خود فخرالسادات سالاری است.
روزی خبر فوت مادربزرگش به او میرسد ، طبق وصیت نامه ی مادربزرگ بزرگترین نوه ی دختری ( رونیا ) موظف به ازدواج با بزرگترین نوه ی پسری هوو اش میباشد ، چراکه میخواهد با این وصلت اختلافات گذشته را حل و فصل نماید .
اگر رونیا و یا ارتام ( بزرگترین نوه ی پسری ) قصد این ازدواج را ندشته باشند ثروت فخرالسادات به آنان تعلق نمیگیرد.
با این ازدواج اجباری مسیر زندگی این دو فرد تغییر میکند …!!!..پایان خوش

 

ژانر این رمان : کمــــــــــدی  ، کل کلی  ، تا حدودی بزن بهادر  و عشقولانه س

  کتاب زندگی دختری و نقل میکنه که فوق العاده شیطون و لجباز و تا حدودی مغروره ، در عین حال احساساتی و زود رنج…!!

قسمتی از داستان:

 از ماشین پیاده میشم و دزدگیر و میزنم، به سمت خونه میرم . دستمو رو دوربین آیفون میذارم و زنگ و میزنم ، رامش جواب میده :

-بلـــــــه؟!

در حالیکه صدامو عوض میکنم میگم:
-ننه شبه جمعه ای نذری نداری ؟ بچه هام تو خونه تو نون شبشون موندن!

-مادر اول دستتون و بردارید، بعدشم الان دوشنبه اس، شبه جمعه کجا بود، حالتون خوبه؟

در طول فیلم دس رامش بیچاره که به کل پرس شد، منم فقط جلو خودم و میگرفتم که جیغ نزنم که با یاری خداوند متعال فیلم به اتمام رسید، وقتی تموم شد نفس راحتی کشیدم. و به رامش گفتم.

-بیا با هم بریم، من بالشت و پتوم و بردارم.

-تو برو، من اینارو جمع کنم میام.

با ناراحتی قبول میکنم و با ترس و لرز میرم سمت اتاقم و بالشت و پتوم و برمیدارم و بدو میرم اتاق رامش. بعد از چند ثانیه اونم میاد و رکابیش و در میاره.

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 1761 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه :

یک وصیت … وصیتی که شاید ، احتمال داره که سرنوشت را بسازد . ولی کسی خبر ندارد که تا زمان ساخته شدن سرنوشت قراره چه اتفاقاتی بیفتد …. این وصیت کامل خونده نشده و بعد از ۵ ماه کامل اعلام میشه و زندگی ای رو رقم میزنه .. … پایان خوش


برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 2005 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

 

خلاصه:

تبسم دختر ۲۰ ساله ای که پدر و مادرش رو از دست داده و با مادربزرگش زندگی می کنه و نیاز فوری به پیوند کلیه داره یه ناشناس از راه میرسه و باعث نجات تبسم از درد و مریضی میشه اما تبسم میخواد ناجی خودش رو بشناسه … این کنجکاوی کار دستش میده و پا به دنیای خطرناکی میذاره
زندگی آروم تبسم بهم میریزه…حقایقی براش روشن میشه که هضمش دشواره مهمترینش اینکه پدرش تو بچگی اون رو به عقد پسر عموش در آورده
این وسط آدم بدهای قصه مشکل هایی زیادی براش به وجود میارند…

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

امیری کد بازدید : 563 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

داستان درباره دختریه که به دلایلی مجبور میشه به خونه خاله دامادشون بره و از قضا نوه خاله دامادشون هم برای کاری از خارج به ایران میاد.

در ادامه اتفاقاتی براشون میفته که خوندنش خالی از لطف نیست …

مقدمه:
پشیمونم از این‌که روزگاری همه هوش و حواس من تو بودی
از این‌که در نگاهت ندیدم که اینه رفتنت به زودی.
پشیمونم از این‌که بـ ـوسه‌هات رو گذاشتم پای احساس قشنگت
از این‌که عاشقونه دل سپردم به اون قلب همیشه سنگت
پشیمونم از این‌که گریه کردم تو رو با دیگری وقتی که دیدم

قسمتی از داستان :

ساکم رو توی دستم گرفتم و به سنگینیش توجه‌ای نکردم. از ترمینال تا این‌جا با فکرای جور واجوری که توی سرم بود دست و پنجه نرم کردم.
آخه چرا من؟ مگه نمی‌شد من رو هم با خودشون ببرن؟!
می‌دونم توق زندگی خواهرم اضافی بودم. اون بیچاره چه گناهی کرده بود که باید منِ بی‌پناه رو توی خونه‌اش نگه می‌داشت؟
خودش هم ناراحت بود که من نمی‌تونم باهاشون برم.
آقا صدرا، شوهرخواهرم هرکاری کرد؛ اما از شرکت‌شون قبول نکردن که منم همراه‌شون به ایتالیا برم؛

بنابراین بیچاره خواهرم با کلی شرمندگی و ناراحتی به من گفت که باید بیام شیراز پیش خاله‌ی مامانِ صدرا که اصلا هم تا حالا ندیده بودمش. هر چی به تارا اصرار کردم تا وقتی که برمی‌گردن بذاره بمونم خونه‌شون؛ قبول نکرد و گفت:
-نمی‌خوام با کلی دلشوره و نگرانی راهی دیارغربت بشم.

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 491 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:

ماجرا درمورد دوتا برادره به اسم سهیل و شاهین که دختری به اسم رز رو مقصر مرگ خواهرشون میدونن و تصمیم به انتقام میگیرن، سهیل به رز نزدیک میشه و تصمیم میگیره باهاش ازدواج کنه ، اما در طول روابطشون رازهایی آشکار میشه و اتفاقاتی میفته که ریشه و اساس این انتقام رو از ابتدا ویران میکنه و….

 

تعداد صفحات پی دی اف:۸۸
تعداد صفحات جاوا:۴۱۲

قسمت دانلود

  • به درخواست نویسنده پاک شد
امیری کد بازدید : 1337 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه :

رمان راجع به دختریه که پدرش به علت قتل زندانه و دختر برای بیرون آوردن پدرش کاری می کنه که… پایان خوشمامان اخمي کرد و همون طور که ظرفارو جمع مي کرد گفت:بعدازظهر برو خريد میري خونه اين يارو سر تا پات بايد نو باشه. فردا هم بهش بگو ببرتت خونشو ببیني که بريم سريع جاهازتو کامل کنیم.مامان مارو باش تو چه فكرايه، لباس نو مي خوام چي کار يه کمد لباس دست نخورده دارم. به ناچار باشه اي گفتم و به

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

امیری کد بازدید : 3749 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:

پدر و برادرهای سمانه آدمهای عیاش و بیعاری هستند که کل ثروتشونو به باد می دن و صدها میلیون بدهی بالا میارن .پسر یکی از طلبکارا به اسم کوهستان که خیلی پسر بی احساس و خشنی هستش سمانه رو می دزده تا بتونه طلبشو از پدر سمانه بگیره اما پدر سمانه هیچ پولی نداره کوهستان هم دو راه پیش پای اون میذاره یا پولو بیار یا دخترتو عقد می کنم…

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

امیری کد بازدید : 1309 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:
ماجرا از نفوذ دو مرد در میان خلافکارها آغاز میشه. دو مرد کاملا متفاوت، دو مرد که مدت‌هاست برای رسیدن به این روز تلاش کردند؛ اما حضور یک دختر، دختری از جنس پروانه مسیر رو عوض می‌کنه. دختری که از پدرش یک زندگی آروم و شاد می‌خواد؛ نه پول و ثروت، نه زندگی که باید از ترس دشمنان و رقبا زندانی باشه و نه زندگی که در اون نیاز به محافظ داشته باشه، اون هم محافظی از جنس عقرب!
داستان زیبا و مهیج و البته رمز آلودی در انتظار خواننده‌های این رمان است.

 

«باید شست از قلب
هر آن‌چه نشان از آرزو و عشق است.
بگذار دستانت آن‌قدر بی‌رحم شوند
تا بتوانند بدرند.
گاهی باید سنگ شد
محکم و نفوذ ناپذیر
چون از زمانه آموختم
بی‌رحم، می‌درد دل رحم را…»

قسمتی از متن رمان :
قطرات عرق از روی شونه‌هام سر می‌خورد و روی کف سرامیک می‌ریخت. نزدیک به یه ربع میشد که داشتم شنا می‌رفتم. موهام خیس عرق شده بود. هر روز صبح این کار من بود. یه شنای دیگه رفتم و خودم رو روی سرامیک خنک خونه رها کردم، این خنکی حس خوبی رو بهم القا می‌کرد.
به سقف نگاه کردم و حرفای سعید رو به خاطر آوردم که می‌گفت:
-کم کم داره جور میشه. حسابی ترسیده! ای کاش من و تو رو یه جا با هم ببره. خلافش بیش از اندازه شده و حسابی واسه خودش دشمن تراشیده، این‌طوری کار ما هم خیلی سخت‌ترمیشه. دیشب با تمنا صحبت کردم. بعد از حرفام زد زیر گریه. می‌دونی چند وقته ندیدمش؟ یک‌سال!
چشمام رو کوتاه روی هم گذاشتم. باید سعید رو از اومدن منصرف می‌کردم؛ ولی حرف حساب تو کتش نمی‌رفت.

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

قسمت دانلود

 

امیری کد بازدید : 969 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

 

خلاصه :

داستان دختری‌ ا ست که در  کودکی، با دریافت تصویری بر پرده‌ی سفید ذهنش، بزرگسالی مخدوشی برایش رقم خورده و عزم آن دارد که با مهربان‌ترین همراه و همنوازش، خوش‌ترین لحظات را بر اریکه‌ی خیالش ثبت کند و آن که واقعیت این همراهی را به ته خط می‌رساند،‌‌ همان اوست که…

 

مقدمه:
همیشه می‌دانستم که همراهی‌ات با آن عطر دلپذیر، رویایی است که تنها می‌توان با خود از آن یاد نمود.
همیشه می‌دانستی که من، تُرد‌تر از آنم که ندید‌‌ن‌هایت را بپذیریم و اگر نیایی و بر هیجان بی‌رنگ نگاهم

قدم نگذاری، فرو خواهم شکست.
تو نبودی و کسی آمد که بر جایگاه خیالت نشست و سلطانی کرد و عطر ماندگارت را شست و

بهشت را بر من فرود آورد. تو نبودی…

 قسمتی از داستان

بهار:
– «پاسخگوی پانصد و هفده» بفرمایید؟
– کمک.. خانوم.. تو.. رو.. خدا.. کمک..
– الو.. الو.. صدام رو دارید؟
– کمکم.. کنید..
– عزیزم… خانوم… فکر کنم اشتباه گرفتید! به جای هشت باید پنج می‌زدید که به اورژانس وصل بشه، این‌جا صد و هجدهه، متوجه‌اید خانوم؟
صداش بریده‌بریده به گوشم می‌رسید.
– کمک.. کنید.. دستم.. ح.. س.. ندار.. ه… کمک..
با خودم گفتم: خدایا، این دیگه چیه؟ عجب گرفتاری شدم. حالا چی کار باید بکنم؟
صداش از ته چاه می‌اومد، یه طوری که انگار گوشی تلفن ازش فاصله داره. سنش هم به نظر بالا می‌رسید.
– خانوم گوش کنید، لااقل بگید کجایید؟ چه اتفاقی براتون افتاده؟
صدای زمزمه‌ی منقطعش، خیلی بد به گوشم می‌رسید.
– قل.. بم.. درد.. می‌.. کنه.
– می‌تونید آدرستون رو بگید؟
– خیابو.. ن مقا.. می‌.. کوچ.. ـه.. ته.. را.. نی.. پلا.. ک.. هفت.. زنگ.. یک.. خدا… یا..

– الو.. الو خانوم.. الان به اورژانس زنگ می‌زنم تا به کمکتون بیاد، می‌شنوید؟

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 1627 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:
سارانکوهش‌، تک دختر رضا نکوهش‌، دختری مغرور و بی‌احساس! ثروت پدرش او را قدرتمند ساخته؛ اما روزگار همیشه بر وقف مراد نیست. ورق بر می گردد و این دختر مغرور، مجبور می شود درخانه ی خود مانند یک رعیت زندگی کند و از ثروت پدری محروم شود. ثروتی که توسط مردی سنگ دل تصاحب می شود. این دختر تلاش می کند تا آن را پس بگیرد. آیاموفق می شود یا…

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

امیری کد بازدید : 597 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه :
یک دختر به اسم پرستو …. یک پسر به اسم سام….
دختر قصه ی ما تو کار هنری(گیتار)هستش …. پسر قصه ی ما هم بسکتبالیست هستش که برای تمرینات بیرون از باشگاه دنبال زمین میگرده که پیدا نمیکنه ولی یک روز چشمش به زمین پرستو میخوره و میخواد ازش اجاره کنه که ….

 

دانلود رمان زمین من زمین عشق

محتوا بازبینی و اصلاح گردید

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

قسمت دانلود

امیری کد بازدید : 1517 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

مي‌خواهم از دردي بگويم كه بوي گنــاه و نجاستش، تمام شهر را پر كرده است.
دختركی نوجوان و شهرستانى، با مشكلاتي در پرورشگاه مواجه مي‌شود و مشکلاتی که او را مجبور می‌کنند تا براي تامین

آینده و خوشبختیِ برادر كوچكترش، از آنجا فرار کند.
دست سرنوشت، او را به خانه‌اي می‌کشاند که خانهء فساد مي‌خوانيمش. در مابین این کشاکش‌ها، آشنایی با فردی، تقدیر دیگری برای دخترک رقم می‌زند.

پ.ن: اين رمان براي افراد احساسى و روحيهء لطيف توصيه نمي‌شود.

پيش گفتار:
می خواهید بخوانید این نوشته‌های مرا… بدانید که دست رنج فکر، شب و روز من است.
پوزخندی زنید! تحقیری کنید، توهینی کنید، بدانید حاصل افکار من است!
اگر این نوشته‌های بنده‌ی حقیر بر دلتان نشست و لبخند بر لبتان آورد؛ با صلواتی بر اموات حلال کنید لبخندهایتان را!
من آن دست به قلم که می‌نویسد افکارش را؛ نه آن کس که نویسد برای جذب خواننده؛ متنش را.
من آن فرد لبخند زنان که می‌خواند عقایدتان را، نه آن خوش اندیش که می‌بیند فحاشیتان را.
به نقد خوب و درستتان محتاج هستم. نخواهم بخشید آن تخریب ساز نوشته‌هایم را.
بخوانید ز این نجاست روزگار لاکن؛ بدانید، ندارد “تحفه نجس” قصد توهین، به فرد و یا قومیت خاصی را.
#پریا_قاسمى

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 1529 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

داستان دختری که پدر و مادرشو از دست میده و این باعث میشه زندگیش مسیر جدیدی را طی کنه …..و اما اون روزی که قلب منو با خودت بردی و منو اسیر خودت کردی . اون روزی که من دوست داشتم ولی تو از عشقت با

مقدمه :

و اما اون روزی که قلب منو با خودت بردی و منو اسیر خودت کردی

. اون روزی که من دوست داشتم ولی تو از عشقت با هم حرف میزدی .

من دختری بودم که همه چیز داشت ولی یه شب همه چیزمو از دست دادم مامانم بابام .

تنها ی تنها شدم . تنها تر شدم وقتی که تو منو تنها ذاشتی . بدترن روز من روزی بود که

….و اما اون روزی که قلب منو با خودت بردی و منو اسیر خودت کردی

. اون روزی که من دوست داشتم ولی تو از عشقت با و

اما اون روزی که قلب منو با خودت بردی و منو اسیر خودت کردی . اون روزی که من دوست داشتم ولی تو از عشقت با

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

امیری کد بازدید : 1231 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)

خلاصه:

ساره در خانواده ایی زندگی میکند که در آن خانم خانه یا همان حج خانم همه کار خانه است . مادر به ساره اصرار میکند خواستگارش را بپذیرد . خواستگاری که فقط برای اینکه ازدواج کرده باشد به خواستگاری ساره آمده بدون هیچ عشقی ، ساره نمیپذیرد و غرّ غرّهای حاج خانم را میشنود. ساره دانشجو و مربی شنا بود و عمه ایی دارد که در جوانی از همسرش جدا شده و با پدر ساره قهر است ولی ساره و علی ؟(برادر ساره) با او بسیار نزدیکند و او را دوست دارند آنها هرگاه از دست غرّ غرّهای حاج خانم خسته میشوند به آنجا پناه میبرند .

 

در درگیری که علی به خاطر ساره با مادرش داشته حاج خانم به سفر مشهد میرود و در این سفر با خانمی اشنا میشود که پسری مقبول دارد .کامران پسری زیبا، مهندس پرواز ، کاملا به خود متکی است و به پیشنهاد مادرش به خواستگاری ساره میاید و این آغاز زیبایی است برای داستان بسیار زیبای خالکوبی ……

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 563 یکشنبه 01 مهر 1397 نظرات (0)
 خلاصه:آترینا برقعی بعد از چند سال به ایران برمی‌گرده و پیش دو تا برادرهاش زندگی می‌کنه. .. توی مدتی که ایران زندگی می،کنه با اتفاقاتی روبه‌رو میشه که براش تازگی داره…

 

چند تا رمان خوب که در حال تایپ هستن اوردم بخونید لذت ببرید

رمان اسارت نگاه | روشنک.ا کاربر انجمن یک رمان

رمان فراموشی مادربزرگ | روشنک.ا کاربر انجمن یک رمان

رمان طلسم موروثی | ASIL کاربر انجمن یک رمان

مقدمه:
کودک درون من چون، طفلکی
در ميان آرزوهای من است
او چه معصوم و چه ساده، خفته است
او که از من، او که دائم، با من است
عشق را، در آن دل پاک ديده‌ای؟
او به مانند مَهی در آسمان
چون ستاره، چون همان رنگین‌کمان
تک نواز ساز زيبای من است
چون قناری، کز قفس آزاد شد
می‌پرد بر بام هر کاشانه‌ای
عقل بر او داد و بيداد می‌کند
تو همان کودکِ خامِ خفته‌ای
عقل با او، در کشمکش، در قهر و کین
ساليان سال، دعوا می‌کند
که چرا بهار خويشتن را
از همان نو قصه‌ها، پر می‌کند
عقل!
ای حاکمِ این تن قفسم!
عاقلان روزگار را ديده‌ای؟
به چه سخت گرفته‌ای، اينک بگو
ظالمان روزگار را ديده‌ای؟
اين همه عقل و بدن رشد يافتند
جز دلی، جز سنگ‌ها بیافتند؟
من که اکنون در درونم خفته‌ام
دلم آبی ست، نگاهم چمن است
مگر اين است که دلی شاد باشد
همه تن سالم و زيبا نظر است

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 2227 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه :
یه خانوم خجالتی و چادری با یه آقای جلــــف و شیطون که از شانس بد این خانوم همسایه از آب درمیان. اذیتای این آقا برای حرص دادن این خانوم دیدنیه و خنده داره.
بریم ببینیم این خانوم می تونه این آقــای جلــــف رو آدم کنه یا نه ؟


برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 373 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه:

مرسانا بزرگمهر دختری از جنس شیطنت، زرنگ و باهوش، دختری نمازخوان و با خدا، از جنس نور… طی ماموریتی که بهش میدن با دوست داداشش آشنا میشه، هر دوشون پلیسن و همکارن… این‌طور میشه که سرنوشتشون با هم رقم می‌خوره… پایان خوش.

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 725 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

دختری از جنس تنهایی…دختری از جنس شیشه با قلبی مهربان… دختری ساده و بی شیله پیله…دختری پاک… دختری که در خانوانده ای قد کشیده و بزرگ شده که رسمشان این است.دختر با لباس سفید به خانه بخت میرود و با کفنش بازمیگردد…در غیر این صورت دیگر جایگاهی ندارد…مردی ظالم… مردی تبهکار از تبار بی رحمی…مردی بی منطق … و این داستان،داستانی است از بی وفاقی های این دنیا ، داستانی در اوج غم و ذلت…داستانی که بازیگرانش خیلی خوب نقش بازی میکنند و در عین اینکه غمگین هستن، طنز گونه بازی میکنند.

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید


امیری کد بازدید : 2053 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه :

زندگی دختری به نام طنین که با مرگ پدرش با خانواده غربی عموش اشنا میشه و…در ایوان روی تک صندلی فلزی خاکستری رنگ زانوی غم بغل گرفتم. هوا کمی سرده اما نه اونقدر که نیاز به لباس گرم و شال و کلاه باشه دستام و زیر بغل می برم و به اسمون آبی شفاف نگاه می کنم..

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

 

امیری کد بازدید : 5893 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)
خلاصه:
داستان من قصه دختریه که زندگی کردن رو می خواد… این دختر بی قصد میخنده ، بی قصد حرف میزنه و از همه مهمتر بی قصد زندگی میکنه… رائیکا یاد گرفته که به جای غرور چاشنی شیطنت رو پیشه کارش کنه و با اذیت کردن هاش موجب خنده بشه… درسته که خیلی دلش نازکه وزود میشکنه، اما با خندیدن از خودش یک آدم بی تفاوت رو ساخته…

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 1729 شنبه 31 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه :
دختر پر از حسرت پر از تنهایی بغض چند ساله . دختری که درونش کشته شد هرچی که اسم از امید دارد پسری پر از غرور پر از قدرت . از جنس سنگ . «خانواده ی قدرت مند . یک ازدواج خانوادگی . یه عقد اسمانی . بله عقدی که با بغض با گریه کمبود وجود …..

 

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 651 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

مهرداد و مهیار دو تا برادر هستن که چندین ساله که یتیمن. تا اینکه یه زوج به نام های آنا و احمد که باردار نمیشدند و آرزشون یه دوقلو بوده مهرداد و مهیار رو قبول میکنن.

مهرزاد شیطونی نمیکنه و مثبت میزنه ولی مهریار شوخه و ارتباطش با دخترا عالیه . مهرداد برای تحصیل میره آلمان تا دکتر بشه. مهیار هم به زور لیسانس عمران رو گرفت. مهرداد وقتی از آلمان برمیگرده چون نمیخواد توی شلوغی باشه میره ویلای شمال … اما اون شب… بالاخره کاری رو هیچوقت نمیخواست رو انجام میده…

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

 

امیری کد بازدید : 265 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

رمان مینو درباره ی دختر و پسریه که با وجود چهار سال همکلاسی بودن ، درست روز آخر دوره ی لیسانسشون با هم آشنا میشن …. اون هم به واسطه ی یک دعوای همیشگی و پیش پا افتاده … اصطلاحش میشه دعوا سر نمره… هر چند اصل ماجرا چیزی فراتر از اینه…

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 843 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

داستان در مورد پسریه که بعد از ۷ سال دوری از کشور و خانوادش به ایران بر میگرده که البته این بازگشت با رفتنش از ایران خیلی مطابق میلیش نبوده ، توی بازگشتش مجبور به با خانواده و دوستانش میشه و در خلال این دیدار ها اتفاقی براش میفته که بعضی از اونها مسیر زندگیش رو تغییر میده.

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

امیری کد بازدید : 687 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

داستان ما در مورد دختری به نام نیکو هست؛که هر شب با چشم هایی درخواب ملاقات داره!… این دختر همه کابوساش و حفظه،اما خوابای خوبشو نصفه میبینه شاید کسی بیاد تو زندگیش که باعث بشه این کابوس ها و خواب های بی انتها تموم بشه شاید این خوابایی که می بینه یک نشانه باشه برای آیندش؛آیا ارزش داره که خواب هاشو جدی بگیره؟یا اینکه سرسری ازش عبور کنه؟
با ترس و بی اعتماد قدم برداشت،نمیدونست هدفش چیه و کجاست ! فقط میدونست باید بره دنبالش … تنها چراغی که روبروش بود و کمکش میکرد چشمای به رنگ شب،که تو اون تاریکی برق میزد و این باعث میشد نتونه مستقیم بهش نگاه کنه یه قدم دیگه باهاش فاصله داشت،فقط یه قدم دیگه برای لمسش نیاز داشت …

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 297 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

یاسمین به خاطر دلیلی که نمیدونه از طرف مادرش طرد شده. محدثه که دوست یاسمین میشه طی یک شب با چند مرد درگیر میشه که باعث آشنا شدن آن دو دختر با سرنوشت ساز های داستان میشه.

 

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

 

امیری کد بازدید : 763 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

یک رمان متفاوت در مورد یک دسته انسان متفاوت… رمان شخصیت اصلی نداره…شخصیت اصلی داره ولی شخصیتی که همه رو بهم مرتبط میکنه و نقطه مرکزی دسته است رویاست. رویا دختری شاید متفاوت! اینجا تفاوت و حقیقت موج میزنه . یک رمان کاملا متفات ! با یک انتقام شروع و با یک انتقام تموم میشه ولی این بین اتفاقاتی میفته که میشه بال و پر داستان پایان تلخ نیست. شیرین هم نیست. پایان اونجوریه که باید باشه. حق!

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 933 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

درباره انتقامی است بزرگ انتقام مردی که زندگی همه را تغییر میدهد . انتقامی از جنس عشق از جنس اجبار ، از جنس دروغ و دل شکستن ، و همچنین از جنس عشق …. و دختری بی گناه و انتقامی که زندگی اش را نابود کرد شاید هم ساخت…

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 285 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

داستان درباره دختری به اسم ساغره که با استاد دانشگاش ازدواج میکنه ولی بعد از دو ماه که از ازدواجشون میگذره در شبی که از مسافرت برمیگردن کل خانواده و شوهرش رو از دست میده و این شروع یک زندگی پرفشار و سخت برای ساغره . تا اینکه تصمیم میگیره…

 

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

امیری کد بازدید : 753 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

دختری که هیچ کس ، هیچ وقت درکش نکرد… نفهمیدش… همین باعث شده همه چیزش بشه خودش و حالا که به همه جا رسیده بر خلاف انتظارش باید میون اعتقادش و کارش یکی رو انتخاب کنه. بر خلاف انتظار کارش گیر کرده به یه پسر … بدترین رقیبش… و عاشق بشه … و شکست بخوره… در نهایت باز بلند شه که پسر رو بکوبه زمین… این وسط… یه شیرین داریم … یه پسر شیرین شکلاتی به اسم پارسا که هشت سالشه…. پایان خوش…

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

امیری کد بازدید : 533 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

قسمتی از رمان :

وفتی به بلندترین نقطه از کوهی که همیشه بدانجا میرفت، رسید. لبخند فاتحانه و زیبایی زد و چند نفس عمیق کشید. بعد روی تخته سنگی نشسته تا ریتم ضربان قلبش به حالت عادی بازگردد . آنگاه با شعفی وصف ناپذیر و نگاهی تحسین آمیز دشتهای فراخ و زمین های وسیع اطراف را از نظر گذراند.

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

امیری کد بازدید : 321 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه:

اﻭ ”ﻣــﺮﺩ” ﺍﺳﺖ
خوابش از تو کوتاه‌تر و خواب ابدیش از تو طولانی…آسایش برایش مفهومش آسایش توست، پس صبح تا شب در پی آسایشی است که سهمش را از عشق تو می‌جوید… اگر آن را دریابی! ﺩست،هایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ‌ﺗﺮ ﺍﺳﺖ… تا به حال به دست‌هایش نگاه کرده‌ای؟ هیچ‌گاه بدون خراش و زخم دیده‌ای؟ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ… ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ می‌شود…
ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤــﺎﻥ ﺩست‌های ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ می‌کند…و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می‌بوسد ﻭ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ میﺸﻮﻯ…به او سخت نگیر! او را خراب نکن!
ﺍﻭ ﺭﺍ “ﻧﺎﻣــــﺮﺩ” ﻧﺨﻮﺍﻥ!

 

ﺁن قدﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه گیری نکن!
کمی بوی تنش عرق‌آلود است طبیعتش این هست؛حواسش به بو نیست؛ فکر نان شب است.
ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧــــﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯد.
انتظار یک فنجان چای تلخ توقع زیادی نیست!
از هر مرد و نامردی هر چه شنیده و دیده در صندوقچه قلبش پنهان کرده و آمده؛ اگر کم حرف می‌زند نمی‌خواهد کام تو را تلخ کند.
ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰد،
آن مردی که صحبتش را می‌کنم، خیلی تنهاتر از زن است!
ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخن‌هایش نمی‌‌زند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست‌هایش را ﺑﺎﺯ کند، ﻧﺎخن‌هایش را ﻧﮕﺎﻩ کند ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید!
ﻣﺮﺩ نمی‌تواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ، به دوستش زنگ بزند، یک دل سیر گریه کند و سبک شود!
ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی‌کند،دانلود رمان جدید

دانلود رمان جدید م مثل مرد
یک ﻭقت‌هایی،
یک ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ،
ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ:
“میم” مثل ” مرد “

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

امیری کد بازدید : 405 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه رمان:

آنگاه که در چنگال سرد و حریص مرگ، اسیر میشوی…آنگاه که سیاهی بر وجودت غالب میشود و گمان میکنی راه گریزی نیست…اما ناگاه دستی به سمت تو دراز میشود…

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید



 

 

امیری کد بازدید : 283 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)
امیری کد بازدید : 1377 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

مقدمه رمان :

همه چیز از یک تصادف شروع شد… روزی که لحظات تلخی رو به همراه خود آورد… ولی میارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی ولی بهش نرسی… می ارزید به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی… می ارزید به یک شاهکار… می ارزید به یک عشق… می ارزید به یک زندگی عالی… می ارزید به یک خانواده خوب… می ارزید… شاهکار… شاهکاری که بر تمام تابلوهای جهان شاهی کرد…و به عشق پاک و دست نیافتنی رسید… شاهکار زیبا…

 

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

امیری کد بازدید : 4037 جمعه 30 شهریور 1397 نظرات (0)

خلاصه :

مهیا به دلیل دوستی با نازنین به راهی کشیده می شود که در شان خودش و پدرِ جانبازش نیست با زخمی شدن شهاب پسر نظامی و مسجدی برای دفاع از مهیا و آشنایی با خانواده مهدوی زندگی مهیا دگرگون می شود…

 

برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید

 

 

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
سایت رمانک سایتی برای دانلود رمان جدیترین رمان ها برای موبایل و تبلت و کامپیوتر، رمان آنلاین ، داستان کوتاه دانلود کتاب و جدیدترین مطالب روز دنیا میباشد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 218
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 1076
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 104
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 457
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 6,211
  • بازدید سال : 32,519
  • بازدید کلی : 586,116
  • کدهای اختصاصی